قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخی با اسلحه در حالت رگبار است!
روش های رفتن به خارج
۱- با ماشین
۲- با اتوبوس
۳- با هواپیما
۴- با قاچاق
۵- با فتوشاپ!
فقط یه پسر ایرانی می تونه ۸ تا دوست دختر داشته باشه و روی همه شون هم غیرت داشته باشه!
حیف نون ۴ تا زن داشته، می ره آفریقا، برگشتنى با خودش یه زن سیاه پوست میاره. ازش می پرسند این دیگه کیه؟ می گه اگه خدا قبول کنه واسه ایام محرم آوردم!
ادامه مطلب ...
1. یه غضنفر میره تهران میبینه همه استین کوتاه پشیدن میگه پس اینا چجوری دماغشونو پاک می کنن
2. غضنفر میخواد به دختره تیکه بندازه میگه در قلب منی هرگز
3. غضنفر میره پارتی فرداش دوستش میگه دیشب خوش گذشت؟ میگه اره خیلی باحال بود من را هم خیلی تحویل گرفتن اسم یه گل هم روم گذاشته بودن هی می گفتن اسگل باید برقصه اسگل باید برقصه
4. غضنفر و دوستش به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر می گیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید! غضنفر میگه: مگه خودت نمی خوای بیای؟
5. قاضی: «چرا دستت را در جیب این آقا کردی؟» متهم: «جناب قاضی! خیال کردم جیب خودم است.» قاضی: «پس چرا پولهایش را برداشتی؟» متهم: «یعنی میفرمایید اختیار جیب خودم را هم ندارم!»
6. یه دفعه یه آبادانیه تو بیابون گم میشه ، و داشته از تشنگی میمرده .... خلاصه هی میگفته آب آب آآآآآ آب .... یه دفعه میرسه به یه چشمه دستاشو میزنه تو آب میکشه به موهاش میگه آخیــــــــــش ، وُلک راحت شدم تیپ موهام خراب شده بود داشتم میمردما!
7. سه تا آبادانی داشتن برای هم خالی میبستند. اولی میگه: من مثل حضرت علی هستم. با یه دست در خیبرو از جا میکنم. دومی میگه: این که چیزی نیست. من مثل حضرت عباسم. با یه ضربه شمشیر 100 نفر رو میکشم. سومی چیزی نمیگه و زل می زنه به دریا و ساکت میشینه. دوستاش میگن: کا... چرا چیزی نمیگی؟ میگه: تا حالا دیدی خدا حرف بزنه؟
8. یه روز یه مرده پشت موتور گازی نشسته بوده و هی از یه بنز جلو میزده... راننده بنز عصبانی میشه و میزنه کنار و به موتوری میگه: آقا تو چطور از من جلو میزدی؟ مرده میگه: ببخشید... کش شلوارم به آینه بغل شما گیر کرده بود!
9. غضنفر زنگ می زنه رادیو می گه الو آقا اونجا رادیو است؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه آقا الان صدای من داره پخش می شه؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه: یعنی الان صدای من توی نونایی هم داره پخش می شه؟ مجری عصبانی می شه میگه آره دیگه حرفتو بزن. غضنفر می گه الو اکبر نون نخر مامانت خریده!
10. غضنفر میره استخر شیرجه میزنه توی چهار متری، میاد بالا و میگه: عجب نفسی داشته کاشی کارش!
11. چوپان دروغ گو می میره می ره جهنم ازش می پرسن تو کی هستی؟ می گه دهقان فداکار!
12. غضنفر می ره خونه بخره آقاهه یه خونه بهش نشون می ده می ده این خونه استخر داره، جکوزی داره... غضنفر می گه: عجب! ما قبلا همین طوری ول می دادیم! حالا دیگه جاشم مشخص کردن؟
13. یه نفر دنبال جای پارک می گشت، هرچی بیشتر می گرده کمتر پیدا می کنه، بالاخره به خدا می گه خدایا! اگر جای پارک پیدا کردم قول می دم نماز بخوانم، قول می دم روزه بگیرم... همین طور داشت قول می داد که یک دفعه یک جای پارک پیدا می کنه، می گه: خدا جان! خیلی ممنون! شما لازم نیست زحمت بکشی، من خودم پیدا کردم.
14. غضنفر با یک سرهنگه سوار هواپیما میشن غضنفر رو به سرهنگه می کنه میگه ببخشید شما گروهبانید؟ سرهنگه میگه نه غضنفر همین سوال رو چند بار می پرسه. آخر سرهنگه خسته میشه میگه بله بابا من گروهبانم غضنفر میگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشیدی؟
15. یه روز اصفهانیه تو مسابقات رالی شرکت میکنه وسط راه مسافر سوار می کنه!!!
16. دکتر از دیوانه پرسید: تو رو برای چی به تیمارستان آوردند؟ دیوانه گفت: بدون هیچ دلیلی، فقط به خاطر اینکه من معتقدم جوراب نخی خیلی بهتر از جوراب نایلون هست. دکتر گفت: این که دلیل نشد، منم معتقدم جوراب نخی بهتر از جوراب نایلون هست. دیوانه گفت: چه جالب! راستی شما جوراب نخی رو با سس سفید میخورید یا با سس گوجه فرنگی؟
دخترﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﻭﺳﺘﻢ،ﮔﻔﺖ ﺳﯽﺩﯼ ﺁﻫﻨﮕﻢ ﺭﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ، ﭼﻪ ﺳﺒﮏ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﻣﺪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ " ﯾﻪ ﺳﯽﺩﯼ ﺁﻫﻨﮓﺑﯽﺻﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ". ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺑﯽﮐﻼﻡ ﺑﻮﺩ.
منم یه سﯽ ﺩﯼ ﺧﺎﻡ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺮﻩ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻪ ﺣﺎﻟﺸﻮ ﺑﺒره
کصافطم خودتی
پیف پیف... أه... چه بوی گندی... خفه شدیم. چه خبرته بابا؟! مگه چی خوردی؟
حـــمیـــــــــــــــد!
(تبلیغ کنسرو لوبیای تبرک)!