بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی
بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

سفارش تلفنی کیک تولد!

مردی برای تولد همسرش به شیرینی فروشی محل تلفن زد تا کیک او را سفارش دهد.
فروشنده پرسید که چه پیغام تبریکی روی کیک بنویسد؟
مرد فکری کرد و گفت بنویسید: با اینکه داری پیرتر میشوی ولی هر روز بهتر میشوی.
فروشنده پرسید چه جوری این پیغام را بنویسد.
مرد گفت:خب، “با اینکه داری پیرتر میشوی” در بالا و “ولی هر روز بهتر میشوی” در پایین.

مهمانی شروع شد، پاسی از شب گذشته بود که کیک ارسال شد .

در جعبه کیک که باز شد مهمانها شوکه شدند ،چون روی کیک نوشته شده بود .
با اینکه داری پیرتر میشوی در بالا ، ولی هر روز بهتر میشوی در پایین!

داستانک طنز اشتغال‌زایی: آخر خنده

یه بنده خدایی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟
یارو گفت مدرکت چیه؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم، حقوقشم نسبتا خوبه. پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم باید پوست میمون تنت کنی و بری تو قفس، تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین می‌رفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمــــــــککککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت:
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم!!!

در انتظار اتوبوس

زنه میره نجاری میگه: آقا یه کمد بساز برام . یارو یه کمد میسازه.
زنه دو روز بعد میاد میگه: اتوبوس که رد میشه کمده میلرزه!
نجاره میگه چرا مزخرف میگی اتوبوس چه صیغه ایه؟؟؟
خلاصه میاد پیچ میچاشو محکمتر میکنه و میره
دوباره فرداش زنه میاد میگه:اتوبوس رد میشه کمد میلرزه …
اینم میگه :
بابا برای یه کمد پدر مارو در آوردی. اصن من میرم تو کمد میشینم اتوبوس رد شه ببینیم چیه.
میشینه تو کمد یه دفه شوهر زنه میاد خونه در کمدو باز میکنه ، میگه:
تو اینجا چی کار میکنی؟
نجاره میگه :
اگه بهت بگم منتظر اتوبوسم باورت میشه؟؟؟ :))

کوهنورد با تجربه

کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ای بلندی صعود کند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده

نمی‌شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همان‌طور که داشت بالا می‌رفت، در

حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط کرد.

سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. داشت فکر می‌‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله

طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد. در آن لحظات سنگین سکوت، که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد

زد: خدایا کمکم کن !

ندایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می‌خواهی؟

 


نجاتم بده خدای من!

- آیا به من ایمان داری؟

- آری. همیشه به تو ایمان داشته‌ام

- پس آن طناب دور کمرت را پاره کن!

کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی‌تردید

از فراز کیلومترها ارتفاع. گفت: خدایا نمی‌توانم.

خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟

کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی‌توانم.

روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد

در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود

و تنها نیم متر با زمین فاصله داشت . . 

داستانک طنز و خنده دار"باباجون"


بابا جون؟

- جونم بابا جون؟

این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟

- خب… خب… خب حتما اینجوری راحتتره دخترم

یعنی با لباس راحتی سختشه؟

- آره دیگه، بعضیها با لباس راحتی سختشونه!


پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟

- …….هیس بابایی، دارم فیلم میبینم

باباجون، کم آوردی؟!

- نه عزیزم، من کم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم

خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود؟

- چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت میکنه

آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟

- نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه

پس چرا بدون مانتو میخوابه؟!

- خب مامانت اینجوری راحتتره !

اون آقاهه هم چون میخواسته حجابشو رعایت کنه با کت و شلوار خوابیده بود؟

- نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد

پس چرا خانمش که خیلی هم خانم خوبیه بهش کمک نکرد لباسشو در بیاره؟!

- چون میخواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته

واسه همینه که شما نمیتونید روی پاهای خودتون بایستید؟!

- عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟

داری میپیچونی؟

- نه قربونت برم عزیزم،اما یه بچه خوب که وسط فیلم اینقدر سوال نمیپرسه؛باشه عسل بابا؟

اما من هنوز قانع نشدم

- توی این یک مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم

چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل میخوابن؟

- واسه اینکه تختخوابشون کوچیکه، دو نفری جا نمیشن

خب چرا یه تخت بزرگتر نمیخرن؟

- لابد پول ندارن دیگه

پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟

- چون ماشین باعث آلودگی هوا میشه، ما نخریدیم عزیزم

آهان،
یعنی آدما نمیتونن همزمان دوتا کار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و
خانومه که حجابشون رو رعایت میکنن، باعث آلودگی هوا میشن، شما و مامان
که باعث آلودگی هوا نمیشین حجابتون رو رعایت نمیکنین؛ درست گفتم بابایی؟

- آره دخترم، اصلا همین چیزیه که تو میگی، حالا میشه من فیلم ببینم؟

باشه،
ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلمها قرار نگیری بری ماشین بخریها، به
جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت کنه که تو اینقدر موقع
جواب دادن به سوالاتم خجالت نکشی! باشه باشه ؟!