بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی
بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

جوک ٩٢

ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله! 
- ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟! 
- ترکه میمیره، باباش رضایت نمیده! 
- از ترکه میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ ترکه میگه: ایلده چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی! 
- از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست! 
- لره داروخونه داشته، یک روز جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌کش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته. لره میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سوسکها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون! لره میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه! 
- آبادانیه میخواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت میشه شلوارش رو پشت و رو میپوشه و با عجله میدوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد میزنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، میگه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش میکنه، چشمش میافته به شلوارش، میگه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پیچوندی! 
- میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین! 
- به ترکه میگن: بچه کجائی؟ میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچهة یونجه‌زارهای سرسبزِ آذر بایجانم! 
- آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده! 
- به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم! 
- ترکه تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، ترکه یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن! خلاصه ترکه رو میگیرن میبیرن بازجویی، اونجا بازجوه بهش میتوپه که: مرتیکة خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! ترکه میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم! –

جوک سال ٩٢

ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟! ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش! 
اصفهانیه داشته تو خیابون میرفته که یهو میبینه اوضاع دل و روده خرابه و به شدت نیاز به قضای حاجت داره! خلاصه یخورده اطراف چرخ میزنه تا آخر یک توالت عمومی پیدا میکنه. خوشحال و خندان میره تو که یهو دم در یک مردک لندهور جلوشو میگیره، میگه: کجا عمو؟! اینجا توالتش ورودی داره، 200 تومن! اصفهانیه شاکی میشه، میگه: انصافتو شکر! یک ریدن دویست تومن؟! نمیخوام! خلاصه میاد بیرون، یکم دیگه چرخ میزنه میبینه نه اوضاع خیلی خرابه، برمیگرده، میگه: درک بیا اینم دویست تومن. یارو میگه: نـُچ! نرخا بالا رفته، ورودی جدید 500 تومنه! اصفهانیه تا فیهاخالدونش میسوزه، میگه: یعنی چی؟! مگه سر گردنست؟! آدم به خودش برینه به صرفه‌تره! خلاصه باز شاکی میاد بیرون، یکم راه میره، میبینه الانه که وسط آدم و عالم برینه به خودش، زود بر میگرده، باحال زار یک پونصدی میده، میگه: بیا بابا اینم 500 تومن. باز صاب توالت یک ابرو میندازه بالا، میگه: تــُـچ! چون تو مضیقه‌ای ورودیت میشه هزار تومن! اصفهانیه که دیگه عرق از بناگوشش سرازیر شده بوده، میگه: بابا سگ خور! بیا اینم هزار تومن، بزار برم برینم! خلاصه میره تو. مردک توالت‌چی(!) میبینه یک ربع گذشت، نیم ساعت گذشت، یک ساعت گذشت، آقا نیومد بیرون. میره در توالت رو باز میکنه، میبینه اصفهانیه با کمربند خودشو دار زده، یک یادداشت هم گذاشته که: "کسی که تو این گرونی فرق گوز و ان رو نمیفهمه فقط واسه مردن خوبه"! 
ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟ ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره! 
-ترکه پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره! 
از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان! 
ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. ترکه یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟! 
ترکه ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. ترکه میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. ترکه میگه: ببخشید ولی آقای خاتمی چی؟ یارو میگه: احتمالاً ایشون هم خواب هستن، چطور؟ ترکه میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم! 

ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... ایلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!