بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی
بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

داستان کوتاه 4- على علیه السلام و کاسب بى ادب

در ایامى که امیرالمؤ منین علیه السلام زمامدار کشور اسلام بود، اغلب به سرکشى بازارها مى رفت و گاهى به مردم تذکراتى مى داد.
روزى از بازار خرمافروشان گذر مى کرد، دختر بچه اى را دید که گریه مى کند، ایستاد و علت گریه اش را پرسش کرد. او در جواب گفت : آقاى من یک درهم داد خرما بخرم ، از این کاسب خریدم به منزل بردم اما نپسندیدند، حال آورده ام که پس بدهم کاسب قبول نمى کند.
حضرت به کاسب فرمود: این دختر بچه خدمتکار است و از خود اختیار ندارد، شما خرما را بگیر و پولش را برگردان .
کاسب از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و رهگذرها با دستش به سینه على علیه السلام زد که او را از جلوى دکانش رد کند.
کسانى که ناظر جریان بودند آمدند و به او گفتند، چه مى کنى این على بن ابیطالب علیه السلام است !!
کاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فورا خرماى دختربچه را گرفت و پولش را داد.
سپس به حضرت عرض کرد: اى امیرالمؤ منین علیه السلام از من راضى باش ‍ و مرا ببخش .
حضرت فرمود: چیزى که مرا از تو راضى مى کند این است که : روش خود را اصلاح کنى و رعایت اخلاق و ادب را بنمایى . (14)

داستان کوتاه 2- خزیمة و پادشاه روم

(خزیمة ابرش ) پادشاه عرب بدون مشورت پادشاه روم که از دوستان صمیمى وى بود کارى انجام نمى داد رسول را به نزد او فرستاد، و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست او در نامه اش نوشت : من براى هر یک از دختران و پسران خویش مالى زیاد و ثروتى فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست ؟
پادشاه روم جواب فرستاد که : ثروت ، معشوق بى وفاست و دوام ندارد، بهترین خدمت به فرزندان این است که ، آنان را از مکارم اخلاق و خویهاى پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد.(11)

داستان کوتاه 1- پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام و نعیمان

(نعیمان بن عمرو انصارى ) از قدماى صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله و مردى مزاح و شوخ بوده است نوشته اند: روزى عربى از عشایر به مدینه آمد و شتر خود را پشت مسجد خوابانید و به مسجد وارد شد و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله رسید.
بعضى از اصحاب به نعیمان گفتند: اگر این شتر را بکشى ، گوشت آن را تقسیم مى کنیم و بعد قیمتش را پیامبر صلى الله علیه و آله به اعرابى خواهد داد.
نعیمان شتر را که کشت ،: صاحبش سر رسید و فریاد بر آورد و پیامبر صلى الله علیه و آله را به داد خواهى خواست .
نعیمان فرار کرد؛ و رسول الله صلى الله علیه و آله از مسجد بیرون آمد و شتر اعرابى را کشته دید، پرسید: چه کسى این کار را کرده است ؟ گفتند: نعیمان پیامبر صلى الله علیه و آله کسى را فرستاد تا او بیاورند او را در خانه (ضباعة بنت زبیر) (9) یافتند که نزدیک مسجد بود. فرستاده را به محل مخفى گاه اشاره کردند که درون گودالى با مقدارى علف تازه خود را پوشانده بود.
فرستاده به نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و همره پیامبر صلى الله علیه و آله با جمعى از اصحاب به منزل (ضباعه ) آمدند، و جاى مخفى شدن نعیمان را نشان داد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: علفها را از او دور کنید، و آنها چنان کردند، نعیمان از مخفیگاه بیرون آمد.
پیشانى و رخسار او از آن علفهاى تازه ، رنگین شده بود فرمود: اى نعیمان این چه کارى بود انجام دادى ؟
عرض کرد: یا رسول الله قسم به خدا آن کسانى که شما را به محل مخفى من راهنمائى کردند به این کار وادارم نمودند.
پیامبر صلى الله علیه و آله تبسم کنان رنگ علف را با دست مبارک خود از پیشانى و رخسار او دور کردند و قیمت شتر را به مرد اعرابى دادند.(10)

داستان کوتاه 1 : اخلاق

قال الله الحکیم : (انک لعلى خلق عظیم . 
در حقیقت تو اى پیامبر صلى الله علیه و آله بر نیکو خلقى عظیم آراسته اى ) (6)
قال رسول الله صلى الله علیه و آله بعثت لاتمم مکارم الاخلاق . 
من براى تکمیل اخلاق نیک مبعوث شده ام (7)
شرح کوتاه :
اخلاق خوب در دنیا جمال انسان است و موجب گشایش و سرور در آخرت است . بوسیله آن دین صاحبش کامل ، و موجب قرب بحق مى شود هر نبى و ولى و برگزیده خدا داراى اخلاق نیک بودند، و هر مؤ منى باید براى اینکه میزان اعمالش سنگین تر باشد، به حسن اخلاق مزین شود.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: (حاتم (خاتم ) زمان ما کسى است که خوش اخلاق باشد، و سوء اخلاق صاحبش را به فشار قبر و جهنم مبتلا مى کند و در دنیا هم دوست داران کمى دارد.)
میزان شناخت افراد فقط علم یا پول یا ریاست نیست ، بلکه صفات پسندیده ایست که دارنده آن نزد حق مقبول و نزد خلق ممدوح و ممتاز مى باشد(8)

داستان کوتاه پیوند مغز

پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی ...
پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه."
"این عمل، کاملا در مرحله أزمایش، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره، بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین."
اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردند، بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :"خب، قیمت یه مغز چنده؟"
دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک زن و 200$ برای مغز یک مرد."
موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاق سعی می کردند نخندند و نگاهشون با آقایان داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !
بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز خانمها گرونتره؟"
دکتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : "این قیمت استاندارد مغزه!"
ولی مغز آقایان چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر!"

 

ادامه مطلب ...