بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی
بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

آزمایشگاه!

- سلام خانوم
- سلام
- من از آزمایشگاه تماس می گیرم
- بفرمایید ، امرتون؟
- میخواستم بگم متاسفانه آزمایشهای همسرتون با یکی دیگه قاطی شده و ما الان دو تا جواب آزمایش متفاوت داریم
-اوا ! یعنی چی خانوم؟ این چه وضعشه؟
- متاسفم! ولی کاریه که شده
-حالا جواب آزمایشها چی هست؟
- یکیشون آلزایمر داره و یکی دیگشون ایدز!
- وای ! حالا من باید چیکار کنم؟
- نگران نباشین، من واسه همین تماس گرفتم،

سفارش تلفنی کیک تولد!

مردی برای تولد همسرش به شیرینی فروشی محل تلفن زد تا کیک او را سفارش دهد.
فروشنده پرسید که چه پیغام تبریکی روی کیک بنویسد؟
مرد فکری کرد و گفت بنویسید: با اینکه داری پیرتر میشوی ولی هر روز بهتر میشوی.
فروشنده پرسید چه جوری این پیغام را بنویسد.
مرد گفت:خب، “با اینکه داری پیرتر میشوی” در بالا و “ولی هر روز بهتر میشوی” در پایین.

مهمانی شروع شد، پاسی از شب گذشته بود که کیک ارسال شد .

در جعبه کیک که باز شد مهمانها شوکه شدند ،چون روی کیک نوشته شده بود .
با اینکه داری پیرتر میشوی در بالا ، ولی هر روز بهتر میشوی در پایین!

داستانک طنز اشتغال‌زایی: آخر خنده

یه بنده خدایی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟
یارو گفت مدرکت چیه؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم، حقوقشم نسبتا خوبه. پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم باید پوست میمون تنت کنی و بری تو قفس، تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین می‌رفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمــــــــککککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت:
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم!!!

حاضر جوابی ها‎ (بسیار جالب و خنده دار)

می گویند:  “مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:

فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . .  چه محشری می شوند!

“اینشتین”در جواب نوشت:

ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.

واقعا هم که چه غوغایی می شود!

ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!

************************

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:

آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است

برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:

بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

************************

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:

«شما برای چی می نویسید استاد؟ »

برنارد شاو جواب داد:

«برای یک لقمه نان»

نویسنده جوان برآشفت که:

«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »

وبرنارد شاو گفت:

«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »

************************

یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.

یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه

اینجا منتظر باش تا من برگردم.

راننده میگه

نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.

چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده ۱۰پوند می ده.

راننده میگه:

گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!

************************

 

نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) -

روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل  رو کرد و گفت:

من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.

چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):

من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش.

************************

میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…

که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…

بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه

من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه…

چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه

ولی من این کار رو می کنم!

تصور کنین دخترا برن جبهه جنگ !

مریم اون دشمن رو تیر بارون کن

- نه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش ؛ نمیخوام

سارا اون پسره رو بمبارون کن

- نه شبیه بی افمه نمیتونم بکشمش

مهسا تفنگ ها رو پر کن

- باشه ؛ یه لحظه وایسا موهامو ببندم

نیلو خشاب ها رو بیار

- وای یه سوسک داره رو خشابا را میره

شبنم اون پسره رو بکش

- وای نه نمیتونم خون ببینم

سوسن هفتیرا رو پر کن

- اه دیدین چی شد ناخنم شکست

مهناز فردا باید بریم خط مقدم!

- واااای نه! چی بپوشم؟