بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی
بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

یک داستان طنز

یه روز یه استادی به دانشجو هاش میگه که فردا امتحان داریم. چهار تا از دانشجوها اصلا برای امتحان نخوندن و همش باهم بودن و برای خودشون شاد بودن.آخر شب با هم صحبت کردن که برای امتحان چی کار کنند که فهمیدند فردا صبح خودشونو سیاه کنند و لباسشونو پاره کنن و همین کارو کردن.به استاد گفتن:استاد ما رفته بودیم مهمونی بعد ماشینمون چرخش پنچر شد و مجبور شدیم تا خونه هلش بدیم! شب هم از خستگی نتونستیم درس بخونیم و مجبور شدیم ماشینو ببریم توی شب دست مکانیک تا درستش کنه و یک عالمه دنبال مکانیک گشتیم تا توی نصف شب یه مکانیک پیدا کردیم.استاد گفت که باشه و امتحانو پس فردا میگیرم و این امتحانو فقط شما امتحان میدین چون بچه ها امروز امتحانشونو میدن.اونا هم رفتن و مثل خر درس خوندن و پس فردا هم بدون استرس و با آمادگی کامل اومدن سر امتحان.استاد گفت برای این که تقلب نکنین هر کدومتون میرین توی یک کلاس جداگانه امتحان میدین. هر کی رفت سر کلاس خودش نشست و امتحان فقط دو تا سوال داشت!

نام و نام خانوادگی(0/25)

کدام یک از چرخ های زیر پنچر شد؟(19/75)

الف)بالایی سمت راست     ب)بالایی سمت چپ     ج)پایینی سمت راست     د)پایینی سمت چپ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد