بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی
بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

بزرگترین سایت تفریحی

جوک های خفن 93

جوک های خفن 93

انصافا تخمه آفتابگردون

به مراتب با نظم ترتیب بیشتری نسبت به انار یک جا نشسته

حیف که استعدادش به چش نیومده

جوک های خفن 93

ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ

ﻧﮕﺎﻩ ﺳﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ یه ﻫﻔﺘﺲ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﺷﺪﻩ

 

ادامه مطلب ...

جوک باحال

خـــرس گنــــده چیـــست !؟؟
واژه ای که پدران و مادران ایرانی ، برای ندادن عیدی و کادو تولد و کمبود محبت به فرزندان خویش نسبت میدهند 

ﯾﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﮏ ﺧﻮﺭﯾﻪ ، ﺷﻤﺎ ﻓﮏ
ﮐﻦ ﻣﺚ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻪ ﺳﻮﮊﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ
ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺸﺘﺼﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻧﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﻮﻧﺪﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﭼﻪ
ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ .... 

قدیما نذری رو میاوردن میدادن در خونه، جدیدا شده مث حق! دیگه دادنی نیس گرفتنیه 

نقشی که فلفل در تربیت بچه های ایرانی داشته ، کتاب تعلیمات اجتماعی نداشته 

حتی اگه کسی بهت بدی کرد بازم هیچ وقت قلبش رو نشکون...!!
چون فقط یه قلب داره...!!
.
.
بزن دندوناشو بشکن که 32 تا داره لامصبو...!! 

داشتم رپ گوش میدادم بابام گفت این کیه؟
گفتم:هیچکس
یه دونه زد تو سرم گفت به پدرت جواب سر بالا نده بیترییت احمق 

نمیدونم چه مواد شیمیایی داره قطرات بارون!
به محض رسیدن به زمین اکثر تاکسی ها تبدیل به تاکسی دربست میشن !!! 

خدا رحم کرد این پارس یونیت دیر اختراع شد
وگرنه ما تصمیم کبری رو هم پاس نمیکردیم 

تعدادی جوک خفن جدید


عاقا یه روز عشقمو بردم خونه،داشتیم از هم لب میگرفتیم که یهو بابام اومد...واااای..
.
..
.
.

.
.شروع کرد به داد و بیداد کردن..عشقمو گرفت برد توحیاط پرتش کرد،وسط حیاط شیکوندش و گفت یه باردیگه تو این خونه قلیون بکشی کشتمت

------------------------------------------------------------------------------------------------------

پیراهن تازمو با کلی ذوق و شوق به بابام نشون دادم، میگه مبارکه، عین روبالشیای خدابیامرز مادربزرگمه! :|

------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه طوطی بی ادب همیشه به صاحبش فش میداد .
صاحبش یه پارچه برای تنبیهش روی قفسش گذاشت . دو روز از طوطی صدایی در نیومد ! صاحبش نگران شد گوشه پارچه رو کنار زد ،
طوطی گفت :
.
.
.
.
دیدی کونت میخاره !!

------------------------------------------------------------------------------------------------------

ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯾﻦ :
ﺑﻘﺎﻟﯽ ( baghali ) ﺑﺎﻗﺎﻟﯽ ( baghali ) ﺑﻐﻠﯽ ( baghali )
ﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﺍﻭﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﯿﻨﮕﯿﻠﯿﺶ ﺭﻭ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﮐﺮﺩ

------------------------------------------------------------------------------------------------------

به یارو میگم : ببخشید از اینجا چجوری میشه برم جنت آباد ؟

طرف میگه : باید بپرسی ...! 

بش گفتم : به نظرت الان دارم جــــُــف گیری میکنم ؟ :|‌ !!

------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه روز از یه اسبه میپرسن چرا هرکى تو رو میبینه سوارت میشه؟!
.
.

.
.
اسبه هیچى نگفت، آخه اسبا نمیتونن حرف بزنن..
.
به گورررراااان گسسسسم:دی

  ادامه مطلب ...

چند تا جوک خفن

تفاوت دهه شصتی ها با دهه هفتادی ها

آن چیست که بدون آن نم یتوان زندگی کرد اما دیده نمی شود ؟

جواب دهه شصتی : هوا

جواب دهه هفتادی : وایرلس


انقدر بدم میاد از این آدم های فضول

که موقع درس خوندن آدمو بیدار می کنن


این چینیا با طرز حرف زدنشون واقعامی فهمن به هم چی می گن

یا جلو بقیه آبرو داری می کن


یادش بخیر یه زمانی مامور آبخوری بودیم اُبهتی داشتیم واسه خودمون !

هِــی روزگار  !


واقعا که ، معلومه کجایی ؟

ازصبح تا حالا دارم زنگ می زنم تا تکلیف اون حرفی که پشت سرم زدی رو روشن کنم

اصلا ازت انتظار نداشتم مگه من چه بدی بهت کرده بودم ؟

(سازمان پیامک های  هیجان انگیز)


دوستم داش یکی رو میزد گفتم به خاطره من نزن

گفت خفه بابا میام چنان میزنم تو رو هم که صدا بز بدی !

از نفوذ و مورد علاقه بودنم در بین دوستام واقعا بخودم می بالم


تا قبل عقد اسمشون پارمیدا بوده

بعد وقتی دارن قند می سابن رو سرشون و خطبه خونده می شه

یهو می بینی عاقد می گه :

دوشیزه  خلیله قرل جا آبادی اشگلون تپه اصل آیا من وکیلم.


یکی از دقدقه های فکریم اینه که وقتی تو حموم آب گرمو وا می کنم

کجای حموم پناه یگیرم که آب سرد اولش نپاشه روم !


آیا می دانستید خرچنگ ها تو عروسیاشون نمی تونن دست بزنن

فقط بشکن ریز می زنن!

برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون می زارم !!


می خوام وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت :

خدا رحمتش کنه راحت شد برا خودش

با سینیه حلوا بکوبن تو دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من!


خارجی ها با تبدیل اصطلاح  Short message service  به sms

خواستن به دنیا بگن که ما خیلی مخیم و از این صحبتا

ولی ما با تبدیل کردن اس ام اس  به اس جای بحث نذاشتیم براشون !!!


روباهه اومد پای درخت گفت : سلام زاغی چطور مطوری ؟

زاغی با بالش پنیرو چسبید و گفت : من عمرا به تو پنیربده نیستم !

روباه گفت : آخه اسکول گشنه تا به این فکر نکرده بودی که روباه پنیر نمی خوره ؟

نتیجه اخلاقی : شنونده باید عاقل باشه !

 

ادامه مطلب ...

داستان طنز

بار اولی که رفته بودم تو دفتر مدیر کارخونمون٬ پیش خودم گفتم اینجا حتما توالتش از توالتای کارگری کارخونه تمیزتره. بد نیست تا اینجا که اومدم یه حالی هم به مستراح جناب مدیر بدم. بعد از اینکه آقای مدیر کارش را به من گفت. سریع رفتم سمت توالت کذایی. 
روی در توالت با خطی خوش نوشته شده بود: "النظافه من الایمان" 
در را باز کردم. روبروم با همان خط نوشته شده بود: "در را آرام ببندید" 
برگشتم درو آروم ببندم٬ دیدم پشت در نوشته: "هواکش را روشن کنید" 
کمی پایین تر نوشته بود: "در را قفل کنید" 
بعد از این جمله بلافاصله یه فلش میرفت به سمت شاسی قفل و دو تا فلش دیگه دور شاسی بود که در دو جهت مخالف چرخیده بودند یکی نوشته بود باز و اون یکی نوشته بود بسته. خلاصه در را قفل کردم و رفتم سمت هواکش که نخش را بکشم. درست زیر نخ روی دیوار نوشته بود: "در دو مرحله و به آرامی بکشید".    (بقیه در ادامه مطلب)
 بالاخره رفتم سر کار اصلی.. توالت از نوع ایرانی بود. اینقدر حواسم پرت نوشته ها شده بود که برعکس نشستم. دیدم روی دیوار روبرویی نوشته: "اَخَوی برعکس نشستی.برگرد درست بشین!" 
دیگه باورم نمیشد که اینقدر به همه چیز فکر شده باشه. غر غر کنان پا شدم و درست نشستم. گلاب به روتون وفتی داشتم کارمو می کردم یهو سرمو بردم رو به بالا. این دیگه باور نکردنی بود. داشتم شاخ درمیاوردم. رو سقف نوشته بود: "سرت تو کار خودت باشه" 
کارم تموم شد و دستمو بردم سمت شلنگ. دیدم نوشته: "در مصرف آب صرفه جویی کنید" 
خلاصه بالای سر شیر آب کاملا مشخص شده بود که کدوم آب سرده٬ کدوم گرمه و هرکدوم به چه سمتی باز و بسته میشه. شیلنگ را گذاشتم سرجاش پا شدم شلوارمو بکشم بالا دیدم که نوشته: "سیفون را بکشید".. 
بر گشتم سیفون را بکشم که نوشته بود: " آرام بکشید".. 
زیرش هم خیلی ریز نوشته بود: "زیپ شلوار فراموش نشه".. 
جا خوردم. واقعا جا خوردم. آخه زیپ شلوارم رو نبسته بودم. خلاصه ترس برم داشت. رفتم سر روشویی که دستمو بشورم که دیدم نوشته بود:"هواکش را خاموش کنید". 
رفتم هواکش را هم خاموش کردم و برگشتم دستمو شستمو قفل درو باز کردم و سریع پریدم بیرون. 
رییس دفتر جناب مدیر روبروم اسیتاده بود. همچین چپ چپ نگاهم کرد که انگار املاک باباش را غصب کردم. گفت: "لطفا درو آروم ببندید" 
دستمال کاغذی هم رومیزه دستتون را اونجا خشک کنید. رفتم دستمال برداشتم دستمو خشک کردم. اومدم دستمالو بذارم تو جیبم٬ گفت:"نه٬ سطل آشغال اون بغله". 
تازه فهمیدم که این ماجراها از گور کی بلند میشه....... ISO!! 
از دفتر خاطرات پرسنل شرکتی که تازه گواهینامه ایزو 9001 گرفته بودند